زمان تقریبی مطالعه: 15 دقیقه

جعفر بن ابی‌طالب

جَعْفَرِ بْنِ اَبیْ طالِب، ابوعبدالله (د جمادی الاول 8 ق / سپتامبر 629 م)، صحابی مشهور و برادر بزرگ‌تر امیرالمؤمنین علی (ع)، ملقب به « طیار» و «ذوالجناحین».
در میان فرزندان ابوطالب (ه‍ م)، و فاطمه بنت اسد، جعفر پس از عقیل و پیش از امام علی (ع) به دنیا آمد. گفته شده که میان هریک از پسران ابوطالب، یا تنها میان جعفر و علی (ع) 10 سال فاصلۀ سنی بوده است (کلبی،30؛ ابن سعد، 1 / 121؛ بلاذری، 2 / 295؛ ابوالفرج،6- 7)، اما بنا بر روایت منسوب به حضرت صادق(ع)، جعفر و عقیل 4 سال، و امام علی (ع) و جعفـر 9 سال فاصلۀ سنی داشته‌انـد (بلاذری، 2 / 296؛ نیـز نک‍ : دنبالۀ مقاله).
آورده‌اند که زمانی قریشیان دچار قحط و تنگدستی شدند و پیامبر (ص) برای کاستن از عُسرت عمویش ابوطالب، کفالت علی(ع) را برعهده گرفت و به پیشنهاد ایشان عباس بن عبدالمطّلب هم که از دیگران ثروتمندتر بود، کفالت جعفر را پذیرفت (نک‍ : ابن هشام، 1 / 264؛ طبری، تاریخ، 2 / 313، به نقل از ابن اسحاق). اما با توجه به اینکه در سالهای آغازین حکومت عباسیان، به عباس بن عبدالمطلب موقعیت ویژه‌ای بخشیده شده بود (برای تفصیل، نک‍ : ه‍ د، بنی عباس)، و منصور عباسی نیز در نامۀ خود به محمد نفس زکیّه، بر حق عباس نسبت به سرپرستی خانوادۀ ابوطالب تأکید و بدان تفاخر کرد (نک‍ : طبری، همان، 7 / 571)، در روایت مذکور، بخش مربوط به کفالت جعفر از سوی عباس، مشکوک به نظر می‌رسد.
اگرچه بنا بر برخی روایات، جعفر و همسرش اسماء بنت عُمَیس (ه‍ م) در شمار نخستین گروندگان به اسلام بودند (ابن اسحاق، 143؛ ابن هشام، 1 / 271؛ ابن سعد، 4 / 34، 8 / 280؛ ذهبی، 1 / 216، به نقل از ابن اسحاق)، اما در روایات دیگری، جعفر اندکی پس از برادرش امیرالمؤمنین علی (ع) و تحت تأثیر آن حضرت، پیش از ابوبکر به اسلام درآمد (بلاذری، 2 / 297؛ مزی، تهذیب ... ، 5 / 52؛ ابن اثیر، 1 / 341؛ نیز نک‍ : طوسی، «المفصح ... »، 128؛ مفید، الافصاح، 78، 232؛ امین، 4 / 119؛ شوشتری، 2 / 603).
پس از آنکه شماری از مسلمانان به اشارۀ حضرت رسول(ص)، راه حبشه در پیش گرفتند، جعفر نیز با همسرش و تنی چند از دیگر مسلمانان به حبشه رفتند (موسی بن عقبه، 66-67؛ بلاذری، 1 / 225، 2 / 297). از آن سوی مشرکان نیز کسانی را برای ترغیب نجاشی، حاکم مسیحی حبشه، به اخراج مسلمانان، به آنجا گسیل داشتند. نجاشی جلسه‌ای برای تحقیق دربارۀ این موضوع تشکیل داد و جعفر که در آن جمع از دیگر مسلمانان برجسته‌تر بود (نک‍‌ : ابن سعد، 4 / 34؛ مزی، همان، 5 / 51-52)، دربارۀ اسلام به خوبی سخن گفت. توطئۀ دیگر فرستادۀ مشرکان نیز در باب تفاوت نظر اسلام با مسیحیت حاکم دربارۀ عیسى مسیح (ع)، پس از آنکه جعفر آیاتی از سورۀ مریم را تلاوت کرد، ناکام ماند (برای تفصیل، نک‍ : موسی بن عقبه، 71-73؛ ابن اسحاق، 214-215؛ احمد بن حنبل، 1 / 202-203). به روایتی، پس از پیروزی مسلمانان در بدر (ه‍ م)، نجاشی از جعفر و مسلمانان دربارۀ این نبرد پرس و جو کرد (واقدی، 1 / 120؛ نیز نک‍ : مفید، الامالی، 238-239).
جعفر و مسلمانان همچنان در حبشه بودند، تا آنکه پیامبر(ص)، در 6 ق / 627 م، عمرو بن امیۀ ضمری را برای بازگرداندن ایشان، به حبشه گسیل داشت (ابن هشام، 3 / 414). گفته‌اند که آن حضرت در نامه‌ای به نجاشی، او را به اسلام دعوت کرد و نجاشی پاسخ داد که نزد جعفر به اسلام درآمده و هم با او دست بیعت داده است (ابن سعد، 1 / 258-259؛ طبری، همان، 2 / 652-653). سرانجام در 7ق و پس از فتح خیبر، جعفر و مسلمانان، با 2 کشتی و گویا با شماری از مردم حبشه ــ که به اسلام درآمده بودند (بلاذری، 1 / 225) و بنابر مآخذ تفسیری، آیۀ 82 سورۀ مائـده به این موضوع اشاره دارد (نک‍ : طبری، تفسیر، 10 / 498-499؛ طوسی، التبیان،3 / 599-601؛ طبرسـی،3 / 465-467) ــ نزد پیامبر(ص) بازگشتند و آن حضرت فرمود: نمی‌دانم از کدام‌ یک خشنودتر باشم، از فتح خیبر یا آمدن جعفر؛ سپس او را در بر گرفت و میان دو چشمش را بوسید (ابن هشام، 3 / 414؛ واقدی، 2 / 683؛ ابن سعد، 2 / 108؛ بلاذری، 2 / 298)؛ آنگاه از اموال خیبر، برای جعفر و دیگر مسلمانان همراه او سهمی در نظر گرفت (بخاری، 4 / 55) و در کنار مسجد مدینه قطعه زمینی بدو بخشید (بلاذری، 2 / 299؛ ابن قتیبه، 205). در مآخذ شیعی، پیامبر(ص) پس از بازگشت جعفر، نماز مخصوصی به او تعلیم کرد که به «صلوة الحبوة» مشهور است (برای تفصیل و کیفیت این نماز، نک‍ : مفید، المقنعة، 168؛ طوسی، مصباح ... ،304 بب‍ ؛ ابن بابویه، ثواب ... ،40، الهدایة، 153-156؛ قس: تهانوی، 4 / 282- 283). از آنجا که این نماز مشتمل بر آداب و اذکار بسیار است، «نماز جعفر طیّار» نامیده می‌شود و در ضرب المثلهای زبان فارسی، کنایه از هر نماز طولانی است (دهخدا، 4 / 1832؛ نیز نک‍ : انوری، 2 / 1632).
در 8 ق، پیامبر(ص) جعفر بن ابی طالب را با سپاهی همراه زید بن حارثه به مرز روم گسیل کرد و بنابر روایاتی، مقرر فرمود تا در صورت کشته شدن زید، جعفر فرماندهی سپاه بر عهده گیرد (موسی بن عقبه، 263؛ واقدی، 2 / 756؛ ابن هشام، 3 / 427؛ ابن سعد، 3 / 46-47، 4 / 36-37). باید گفت این موضوع در بحثهای کلامی سده‌های بعد، مورد توجه قرار گرفته است (جاحظ، العثمانیة،147؛ قاضی عبدالجبار، 2 / 559؛ ابن تیمیه، 6 / 196؛ برای نظر علمای امامیه، نک‍ : امین،4 / 124؛ شوشتری، 2 / 604). به هر حال، سپاه مسلمانان در مؤته، در ناحیۀ بَلقای شام (یاقوت، 4 / 677؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله)، با سپاهی از عربهای مسیحی و رومیان، در قلمرو ملوک غسانی به نبرد پرداختند. پس از آنکه زید بن حارثه به خاک افتاد، درفش مسلمانان را جعفر به دست گرفت و پس از نبردی سخت ــ که برای پایداری تا لحظۀ آخر حتى مرکوب خویش را پِی کرد (نک‍ : ابن اعرابی، 36-37؛ ابوهلال،  228؛ غسانی، 284) ــ به‌شهادت رسید (ابن هشام، 3 / 433- 434؛ ابن سعد، 2 / 129، 4 / 38؛ بلاذری، 2 / 298؛ طبری، همان، 3 / 39؛ ابوالفرج، 12؛ ابونعیم، 1 / 427؛ ذهبی، 1 / 210).
درباب جزئیات شهادت او، روایتی نشان می‌دهد که وی بر اثر ضربت مردی رومی، دو نیمه شد (واقدی، 2 / 761؛ ابن هشام، همانجا). اما در روایت دیگر که با اصلی‌ترین فضیلت او هماهنگ است (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، وی نخست دست راست و سپس دست چپ خود را از دست داد و درفش سپاه را تا هنگام شهادت با بازوان خویش گرفته بود (ابن هشام، همانجا؛ بلاذری، 2 / 298). گفته‌اند که او هنگام شهادت، اندکی بیش یا کمتر از 40 سال داشته است (همو، 1 / 225، 2 / 298؛ ابن اثیر، 1 / 344؛ ذهبی، 1 / 212؛ برای روایات دیگر در این باره، نک‍ : مزی، تهذیب، 5 / 63؛ ابوالفرج، 14، به نقل از ابن حمزه).
حضرت رسول(ص) با دریافت خبر شهادت جعفر بسیار غمگین شد (واقدی، 2 / 767-768؛ ابن هشام، 3 / 436-437)، سپس شخصاً به خانۀ او رفت و فرزندان وی را مورد تفقد قرار داد و فرمود تا 3روز برای خانوادۀ جعفر غذا و طعام تهیه شود (واقدی، 2 / 766-767؛ ابن هشام،3 / 436؛ نیز نک‍ : کلینی،3 / 217؛ برای مرثیۀ حسان بن ثابت در شهـادت جعفـر، نک‍ : مبرد، 304-306).
فضایل و مناقب جعفر، نه تنها در ابواب خاصی از مآخذ و کهن‌ترین مجامیع حدیثی آمده (مثلاً نک‍ : بخاری، 4 / 209؛ ترمذی، 5 / 320؛ نسایی، 18بب‍ ؛ نیز نک‍‌ : قاضی نعمان، 3 / 202 بب‍‌ )، بلکه موضوع تک‌نگاریهایی از ابوالحسن مداینی و عبدالعزیز جلّودی و ابن بابویه هم بوده است (نک‍ : ابن ندیم،114؛ نجاشی، 242؛ ابن بابویه، الخصال، 77). از جمله مشهورترین مناقب او ــ با توجه به چگونگی شهادتش ــ حدیثی از پیامبر(ص) است بدین‌مضمون که خداوند در بهشت به جعفر دو بال بخشیده است تا هر جا که خواهد پرواز کند (مثلاً نک‍ : ابن هشام، 3 / 434؛ ابن سعد، 1 / 121-122؛ بلاذری، 2 / 298)؛ به همین سبب وی به «طیّار» و «ذوالجناحین» شهرت یافت (همانجا؛ نیز نک‍ : کلبی، 30). یا در حدیثی، پیامبر(ص) به شباهت جعفر از حیث اخلاقی و ظاهری، به خود اشاره فرموده است (ابن ابی عاصم، 1 / 275؛ ابن سعد، 4 / 36؛ ابن حبیب، 46؛ ابوالفرج، 17-18؛ دربارۀ شهرت او به «ابوالمساکیـن»، نک‍ : ابن ماجه، 2 / 1381؛ ابونعیم، 1 / 426؛ ذهبی، 1 / 217).
مجموعۀ این فضایل موجب شده است تا جعفر در غالب جنبه‌های فرهنگ اسلامی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار باشد: در مواردی بسیار، امام علی و حسنین(ع) انتساب خویش به جعفر را یادآوری کرده‌اند (مثلاً نک‍ : نصر بن مزاحم، 460-461؛ ابن عقده، 163- 164، 166، 168، 172، 178؛ ابن عبدربه، 4 / 336، 5 / 84، 87؛ بیهقی، ابراهیم، 1 / 125، 130، 146؛ ابن رستم، 479؛ ابن اثیر، همانجا؛ نیز نک‍ : طبری، همان، 5 / 424-425؛ یغموری، 253).
از آنچه دربارۀ فضایل جعفر آورده‌اند، به خوبی برمی‌آید که او از قهرمانان امت اسلامی و نمونۀ فضیلت و تقوا شمرده می‌شده است (مثلاً نک‍ : مفیـد، الارشاد، 1 / 37؛ نیـز نک‍ : جاحظ،‌ الحیوان، 3 / 233، 6 / 222، 7 / 45-46، 51؛ ابن تیمیه، 7 / 78). در ادب فارسی (مثلاً نک‍ : ناصر خسرو، 53، بیت، 17؛ امیر معزی، 173؛ غزنوی، 58، 114؛ خاقانی، 202؛ سنایی، 30؛ مولوی، 1 / 447، بیت 3565، 3 / 445 بب‍ ، که جعفر موضوع قصه‌ای قرار گرفته است؛ برای تفصیل و نقد این قصه، نک‍ : زرین‌کوب، 126-127)؛ و ادب عربی (مثلاً نک‍ : دعبل، 79، 298، 307، 326، 338؛ ابن خیاط، 90؛ ابن شهر آشوب، 3 / 399؛ نیز نک‍‌ : فروخ، 2 / 286-287، 3 / 692-693). نیز جعفر ضمن اینکه نمونۀ فضیلت و تقوا ست، و در مدایح به او اشاره می‌شود، گاه صفت «طیّار» مورد تأکید قرار گرفته است.
جعفـر چند حدیث نیـز از پیامبر(ص) نقل کـرده اسـت (نک‍ : دارقطنی، 1 / 380، 2 / 161؛ ذهبی، 1 / 206؛ مزی، تحفة ... ، 1 / 437) و افزون بر فرزندش عبدالله، ابن مسعود، ابوموسى اشعری و یکی دو تن دیگر از او روایت می‌کرده‌اند (ابن اثیر، 1 / 342؛ ذهبی، همانجا).
بنا بر مآخذ کهن، جعفر 3 فرزند پسر داشت که همگی از همسرش اسماء بنت عمیس، در حبشه به دنیا آمدند (ابن سعد، 4 / 34؛ یعقوبی، 2 / 30). در برخی از مآخذ، فرزندان دیگری نیز بـه او منسوب شده‌اند که همگـی در کودکی درگـذشتند (نک‍ : ابن عنبه، 37). فرزند بزرگ او عبدالله که نسل جعفر از طریق او ادامه یافت (نک‍ : عبیدلی، 305 بب‍ ؛ ابن طقطقى، 340 بب‍ ؛ ابن عنبه، 36 بب‍ )،از رجال مشهور سدۀ نخست هجری است (نک‍ : ه‍ د، عبدالله بن جعفر) و خاندان جعفر از جمله مشهورترین بیوت هاشمی و طالبی بوده است و با نسبت «جعفری» شناخته می‌شده‌اند (سمعانی، 3 / 288-289؛ نیز نک‍ : ابن عبدربه، 6 / 65؛ قلقشندی، 1 / 360). دربارۀ سرنوشت دو فرزند دیگرش، عون و محمد برخی گفته‌اند که در دورۀ فتوحات یا نبرد صفین یا واقعۀ کربلا به شهادت رسیدند و بعید نیست در این زمینه میان این دو و فرزندان پرشمار عبدالله خَلطی پدید آمده باشد (نک‍ : بلاذری، 2 / 299؛ ابن قتیبه، 206؛ ابوالفرج، 21؛ بیهقی، علی، 1 / 361؛ ابن عنبه، 36- 37).
مزار جعفر، در 12 کیلومتری جنوب مؤته، که خود در 12 کیلومتری شرق شهر کِرَک، در جنوب بحر المیّت، در کشور اردن هاشمی واقع است (حلو، 533؛ رشدان، 103؛ عطوان، 50)، از دیرباز مشهور بوده است (یاقوت، همانجا؛ ابن شداد، 277؛ هروی، 18- 19؛ ابن حجر، 5 / 359). تا آنجا که می‌دانیم، در سدۀ 7 و 8 ق، 3 تن از سلاطین مملوک مصر و شام، یعنی ملک ظاهر بَیبرس (د 676 ق)، ناصر محمد بن قلاوون در 727ق و ملک صالح در 752ق، آرامگاه او را تجدید بنا کـردند، یا توسعـه، و برای آن اوقافـی اختصـاص دادنـد (نک‍ : ابن‌کثیر، 13 / 276؛ یونینی، 3 / 259؛ صفدی، 10 / 341؛ نیز نک‍ : غوانمه، 186). تا حدود سال 1390ق / 1970م هنوز آثاری از بنای پیشیـن برجای بـود (برای وصـف آن در سـدۀ 13ق / 19م، نک‍ : تریستـرام، 118)، تا آنکـه بـه فرمـان ملک عبـدالله (نک‍ : ه‍ د، اردن)، مسجدی جدید بر مزار جعفر ساخته شد و در کنار آن موزه‌ای نیز از آثار باستانی کشف شده در همان منطقه تأسیس گردید (رشدان، 103- 104؛ دربارۀ انتساب کرامتی به پیکر جعفر در دورۀ ملک عبدالله، نک‍ : حرز الدین، 1 / 224- 225، حاشیۀ 2).

مآخذ

ابن ابی عاصم، احمد، الآحاد و المثانی، به کوشش باسم فیصل جوابره، ریاض، 1411ق / 1991م؛ ابن اثیر، علی، اسد الغابة، به کوشش محمد ابراهیم بنا و دیگران، قاهره،1970م؛ ابن اسحاق، محمد، السیر و المغازی، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1978م؛ ابن اعرابی، محمد، اسماء خیل العرب و فرسانها، به کوشش نوری قیسی و حاتم ضامن، بیروت، 1407ق / 1987م؛ ابن بابویه، محمد، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، به کوشش محمد مهدی خرسان، قم، 1364ش؛ همو، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، 1403ق؛ همو، الهدایة، قم، 1418ق؛ ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة، به کوشش محمد رشاد سالم، حجاز، 1406ق / 1986م؛ ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن،1361ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، حیدر آباد دکن، 1954م؛ ابن خیاط، احمد، دیوان، به کوشش خلیل مردم بک، دمشق، 1377ق / 1958م؛ ابن رستم طبری، محمد، دلائل الامامة، قم، 1413ق؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامی دهان، دمشق، 1382ق / 1962م؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، قـم، المکتبة العلمیه؛ ابن طقطقـى، محمد، الاصیلی فی انساب الطالبیین، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1418ق / 1376ش؛ ابن عبدربه، احمد، العقدالفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1359ق / 1940م؛ ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، نجف، 1381ق / 1961م؛ ابن عقده، احمد، الولایة، به کوشش عبدالرزاق حرز الدین، قم، 1421ق؛ ابن قتیبه، عبد الله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م؛ ابن کثیر، البدایة؛ ابن ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار الفکر؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش محمدمحیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، المکتبة التجاریه؛ ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، 1368ق / 1949م؛ ابو نعیم اصفهانی، احمد، معرفة الصحابة، به کوشش محمد حسن اسماعیل و مسعد عبدالحمید سعدنی، بیروت، 1422ق / 2002م؛ ابوهلال عسکری، حسن، الاوائل، به کوشش محمد سید وکیل، قاهره، 1408ق / 1987م؛ احمد بن حنبل، مسند، بولاق، 1313ق؛ امیرمعزی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1318ش؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، بیروت، 1983م؛ انوری، حسن، فرهنگ کنایات سخن، تهران، 1383ش؛ بخاری، محمد، صحیح، بیروت، دارالفکر؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، 1417ق / 1996م؛ بیهقی، ابراهیم، المحاسن و المساوى، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مکتبة نهضة مصر؛ بیهقی، علی، لباب الانساب، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1410ق؛ ترمذی، محمد، سنن، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، 1403ق / 1983م؛ تریسترام، ه‍ . ب.، ارض مؤاب، ترجمۀ احمد عوّیدی عبادی، عمان، 2005م؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش لطفی عبدالبدیع، قاهره، 1977م؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1388ق / 1969م؛ همو، العثمانیة، به‌کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1374ق / 1955م؛ حرزالدین، محمد، مراقد المعارف، قم، 1371ش؛ حلو، عبدالله، تحقیقات تاریخیة لغویة فی الاسماء الجغرافیة السوریة، بیروت، 1999م؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1368ش؛ دارقطنی، علی، السنن، به کوشش مجدی منصور، بیروت، 1417ق / 1996م؛ دعبل بن علی خزاعی، دیوان، به کوشش عبدالکریم اشتر، دمشق، 1403ق / 1983م؛ دهخدا، علی اکبر، امثال و حکم، تهران، 1352ش؛ ذهبی، احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1404ق / 1984م؛ رشدان، وائل، معالم الحضارة الاسلامیة فی المملکه الاردنیة الهاشمیة، عمان، 1415ق / 1994م؛ زرین کوب، عبدالحسین، بحر در کوزه، تهران، 1368ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، 1978م؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش مریم حسینی، تهران، 1382ش؛ شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، 1410ق؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، ویسبادن، 1401ق / 1981م؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، تهران، 1417ق؛ طبری، تاریخ؛ همو، تفسیر، به کوشش محمود محمدشاکر و احمد محمد شاکر، قاهره، دارالمعارف؛ طوسی، محمد، التبیان، نجف، مکتبة الامین؛ همو، مصباح المتهجد، بیروت، 1411ق / 1991م؛ همو، «المفصح فی الامامة»، الرسائل العشر، قم، مؤسسة النشر الاسلامی؛ عبیدلی، محمد، تهذیب الانساب، به کوشش محمد کاظم محمودی، قم، 1413ق؛ عطوان، حسین، الجغرافیة التاریخیة لبلاد الشام، بیروت، 1407ق / 1987م؛ غزنوی، حسن، دیوان، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1362ش؛ غسانی، علی، الاقوال الکافیة و الفصول الشافیة، به کوشش یحیى جبوری، بیروت، 1407ق / 1987م؛ غوانمه، یوسف درویش، التاریخ السیاسی لشرقی الاردن، عمان، 1982م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت،1984م؛ قاضی عبدالجبار، تثبیت دلائل النبوة، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، دارالعربیه؛ قاضی نعمان، شرح الاخبار، قم، 1409ق؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ کلبی، هشام، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، 1407ق / 1987م؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، 1362ش؛ مبرد، محمد، التعازی و المراثی، به کوشش محمد دیباجی، بیروت، 1412ق / 1992م؛ مزی، یوسف، تحفة الاشراف، بمبئی، 1389ق / 1964م؛ همو، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1988م؛ مفیـد، محمد، الارشاد، قـم،1413ق؛ همو، الافصاح، قـم،1412ق؛ همو، الامالی، قم، 1413ق؛ همو، المقنعة، قم، 1410ق؛ موسی بن عقبه، المغازی، به کوشش محمد باقشیش ابومالک، رباط، 1994م؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1363ش؛ ناصرخسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی و مهدی محقق، تهران، 1378ش؛ نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسى شبیری زنجانی، قم، 1407ق؛ نسایی، احمد، فضائل الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1962م؛ واقدی، محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، 1966م؛ هروی، علی، الاشارات الى معرفة الزیارات، به کوشش ژ. سوردل تومین، دمشق، 1953م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، به کوشش هوتسما، لیدن، 1969م؛ یغموری، یوسف، نور القبس المختصر من المقتبس مرزبانی، به‌کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، 1384ق / 1964 م؛ یونینی، موسى، ذیل مرآة الزمان، حیدرآباد دکن،1380ق / 1960م.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.